انجمن علوم و معارف اسلامی امام رضا علیه السلام

مقام معظم رهبری می فرماید : چیزى که به ما ایمان لایزال مى‏دهد و دل و پاى ما را محکم مى‏سازد قرآن است

انجمن علوم و معارف اسلامی امام رضا علیه السلام

مقام معظم رهبری می فرماید : چیزى که به ما ایمان لایزال مى‏دهد و دل و پاى ما را محکم مى‏سازد قرآن است

بایگانی

علم چیست؟

سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ب.ظ


 


تعریفی از علم

         علم رانمی شود به طور خلاصه ودر یک جمله تعریف کرد.علم راهی است برای رو شنگری وابزاری است که حامل خودرا ازنقص به کمال حرکت می دهد.به عبارت دیگر,علم نوری است که در پرتوان حرکت تکاملی بشر امکان پذیر می شود.علم,اهنگ زندگی است واین اهنگ را می توان با گوش شنید,باچشم دید,به قلب ادراک کرد وبه دنبال ان امور زندگی را تنظیم کرد ودر پی ندای ان به حرکت و تلاش و کوشش پرداخت وبه انجا رسید که  باید رسید.علم اهنگ هستی وحیات ونمایش افرینش است.

       علم مقصد حیات است:زیرا که علم شعله ایمان وعرفان وعشق تقوادرجان ادمی شعله ور می کند.عالم کسی است کهنمایش را درک کند وبه فرمان ان وبه همراه کاروان هستی گام به سوی اعتلای  انسانی نهد.عالمبادرک عقل الهی واحساس جان جهان اهنگ حیات را می نوازدواین اهنگ را در تمامی حرکات وسکنات وکردار وگفتار وافعال او به گوش جان نوشیده می شود وهرکس  بهره ای که از حیات دارد این صدارا درک میکند وبه دنبال ان حرکت می کند.علم برای حیات حقیقی انسان به منزله اب برای ماهی است,زندگی انسان در علم,مانند زندگی ماهی در دریاست و اگر انسان از علم جدا گردد,خواهد مرد:همچون ماهی که از دریا جدا شود.حیات حقیقی در علم مسیر است رواگر جز این باشد,مرگ است,حتی اگردر ظاهر تحرک وتلاش باشد.علم,قدرت,اراده و حیاتچهار رکن اصلی هستی که مطالعه ونگریستن درطبیعت وجهان نشان گر ان است که در افرینش هستی علم,قدرت واراده به کارگرفته شده وحیات براساس این سه اصل پدیدار گشته است.

       واقعیت این است که انسان بهره ای واخر از علم,قدرت اراده وحیات درهستی خود به دست اورده است و علت اینکه چه سبب شده تا ادمی با بهره ای که از چهار رکن اصلی هستی دریافته است با این حال به عصیان وسرکش بیشتری علاقه دارد وکمتر جذب به کمال و تعالی است؟!  بنابراین,برای تقسیم وتکمیل حیات و کمال وجودی انسان یک عنصر دیگر لازم است و ضرورت حیاتی وقطعی دارد  وان عنصر در مجموعه ایمان تقوا و تزکیه جمع شده است.به همین دلیل علم,در حقیقت کمال خود نیل به مقصد حیات ؛ یعنی علم واقعی وحقیقی انتخاب وحرکت در یک مسیر قانونی ومعقول برای رسیدن به هدف حقیقی زندگی است.علم, دانستن تکلیف وشناخت وظیفه دررابطه با مسائلی است که درزندگی فردی و اجتماعی برای ادمی بروز می کند.به همین روی ,هیچ انسانی نمی تواند خودرا از وظایف فردی وتکالیف اجتماعی عاری کندوبه ناچار وبه حکم ضرورت لازم است که مسائل حیاتی را بداند وبه ان عمل کند.واین عملی است که در عینیت حیات انسان عجین شده واگرادمی به رشد وهدایت ان اقدام نکند ,حیات وزندگی کمالی خود را تباه کرده وبه ان هدف متعالی حیات ,نایل گشته است.واین علمی است که عمومیت ان را برای همه انسان ها تمامی ادیان اسمانی ومذاهب حقیقی اعلام کرده اند .واین مرحله ای است که علم باید ایمان رابه دنبال داسته باشد وایمان ,عمل به مسائل اقصادی رااز ضروریات حیات تکاملی بداند.حضرت امیر مومنان علی (ع) به یکی از سرداران خود چنین می فرماید:نفس خودرا درباره ی انچه خدا برتوواجب کرده خوار شمار,به امید پاداش او وترس از کیفرش و بدان که قطعا دنبا سرای گرفتاری است که صاحب ان دمی را دران نیاسوده,مگر اینکه اسایش او در روز قیامت مایه ندامت او بوده,ونیز بدان که هیچ چیز هرگزتورااز حق بی نیاز نمی گرداند واز جمله حق برتو نگاهداری نفس خویش است.

     این در واقع چیزی نیست,جز پرستش وبندگی حقیقی که همان هماهنگ شدن با نظام تکوین است که در این نظام قانونمند و مطیع,ادمی کاری بر خلاف قانون ومعشیتی کهاز سر هوای نفس وخود بینی انجام ندهد زیرا که نظام  تشززیع به لحاظ قانونمند و تکامل جویی هماهنگی و مطابقت با نظام تکوین دارد وحیات پاک ,تکاملی چیزی جز عبودیت و پرستش حقیقی نیست وتنها پرستش وعبودیتی که با جهل توأم باشد کاربردی در جهت اعتدال انسانی نداردوثمره اش گمراهی وضلالت است هر چند تعبد توأم باشد کاربردی در جهت اعتلای انسانی نداردوثمره اش گمراهی وضلالت  است هرچند تعبد توأم با تقدس باشد.                                                                                                            

       امتیاز انسان به عبودیت عالمانه ی اوست واو کمال خودرا در عبودیت می یابد واگر جز این باشد از مسیر رو به رشد کائنات خود را خارج کرده و عصیان نموده است واین خلاف طبیعت ذاتی انسان وخلاف همه ی کائنات است و حال ان که همه ی کائنات در پیشگاه مقام حق تعالی جزعبو دیت وبندگی مسیری را طی نمی کنند.قران کریم می فرماید«هیچ  موجودی در اسمان ها وزمین نیست جز انکه به سوی خدای رحمان می اید درحال بندگی.»

       نمایش قیامت است برای عبرت گرفتن دردنیا که انسان چیزی ندارد تا با خود ببرد که :«فرشته وادم رانیافریدم جزاینکه پرستشم کنند.»

      وهمه هستی در حال بندگی است واگر انسان به این بندگی واقف گردد به شرف علم و کمال امتیاز می یابد ودیگر معصیت نمی کند واین است کمال علم حقیقی که جان هستی است و منتهای راه تکاملی انسان و حال,در ذیل این دانش چه دانشی است که موجب کمال,عزت سر افرازی وسعادت گردد. بنابراین ,علم در مجرای حق, وعلم در مجرای عدل ,علمی است که صاحب و رسالتی نوین و پیام جوید برای انسان است و متأسفانه انسان ها به این مقام عالی کمتر وقوف یافته و نتوانسته اند قدر عبودیت حقیقی خو درا بشناسد.

مفاهیم نسبی علوم

      انسان در صورتی می تواند به حقیقت استکمالی علوم برسد که به ایمان مذهبی مجهز گردد واگر چنان نباشد واقعیت های علمی مکششوفه اورادر گردونه ای خواهند افکند که چرخش ان سبب گمراهی و سرگیجه و سر گردانی خواهد شد.زیراکه,بشر ذاتا به دنبال مطلق می گردد,و مطلق را در عرصات یافته و اصولاموضوعات یافته و اصولاموضوعات علوم نسبی ومحدود است,ومطلق تنهادر خارج از حصار علوم فابل ادراک است,وتن نیز باسلاح ایمان ممکن  می شود.ماکس پلانک در مفاهیم نسبی علوم می گوید:«در تاریخ علوم مکررومکرراتفاق افتاده است که مفاهیمی که زمانی مطلق تصور می شدند, بعدهامعلوم شده است  که تنها ارزش نسبی دارند؛واین درست همان چیزی است که برای مفهوم قدیم تر زمان ومکان پیش امده است.ولی هنگامی که  یک مفهوم مطلق بدین صورت نسبی داده می شوداین بدان معنا نیست که جست وجوی مطلق از پیشرفت علمی حذف می شود.بلکه بدین معناست که امری اساسی تر جای ان را گر فته و پیشرفت اساسی تر حاصل شده است.

      اگر اصلا مفهوم نسبیت را قبول کنیم ,نا گزیر باید مطلقی را هم بپر دازیم , چه ازهمین مطلق است که مفهوم نسبی بر می خیزد.

     فرض کنید که پژوهنده ای در علم سالهای درازی در ان کوشیده باشد,که علت حادثه خاصی در طبیعت کشف کند وهمه کوشش های وی بی حاصل مانده باشد,ایا چنین پژوهندهای حق اظهار این مطلب را دارد که ان حادثه بدون علت است؟همان طور که نمی توانیم همه چیز را تعریف وتوضیح کنییم,همان طور هم نمی توانیم همه چیز رانسبی کنیم.اصول اولیه ای هستند که تعریف کردن وتوضیح دادن انها امکان پذیر نیست,از ان جهت که سنگ شالوده معرفت رامی سازند.»

    در این جاست که علم به بن بست می رسد واز حرکت باز می ایستد؛زیرا که تعریف و تبیین کمیت ها و کیفیت ها در مظروف علم امکان نمی یابد ولازم است جهشی صورت گیردوعلم در کمیت های علمی متوقف نگردد,وعقل به کیفیت های استدلالی وبرهانی قناعت نکند,تاراهی به سوی عروج گشوده شود . ماکس پلانک در خاتمه ی بحث خود می کوشد تا مطلقی رادر جهان مادی سراغ دهد ولی ان مطلق نیز نمی تواند پایه واساسی داشته باشد مگر اینکه خود متکی به خیر و فانی باشد.«اگر  بالاخره روی این امر ممکن شود که اوزان اتمی همه ی عناصر رابه وزن هیدروژن نسبت دهیم وباان بسنجیم ان روز به یکی از بزرگترین واساس ترین نتایج در تاریخ پژوهش علمی ماده موفق شده ایم .اهمیت ان در این است که با چنین توجیح وتعبیر معلوم می شود که ماده مبدأ ساده ای دارد .دران هنگام دو عامل اتم هیدروژن,یعنی هستند با بار الکتریکی مثبت(پروتون)والکترون های دارای بار الکتریکی منفی به ضمیمه ی کوانتم عمل عنصری سنگ شالوده ای را خواهند ساخت که ساختمان جهان ماده ای برروی ان بنا شده است,تا زمانی که ثابت نشده است که این کمیت ها به یک دیگر یا به چیزی از انها بستگی دارند,باید انهارا مطلق بشناسیم.ودران صورت باز به مطلق می رسیم ان هم مطلق بادرجه ی عالی تر وشکل ساده تر .......

  شاید این توضیح به ژرف ترین  ریشه اندیشه ی علمی ما میرسد.اگر از زمان ومکان تصور مطلقیت را بگیریم,بدان معنا نیست که مطلق بدین طریق از وجود حذف می شود بلکه به چیز دیگری تعلق می گیرد که اساسی تر است......باکمی تأمل به این حقیقت می توان رسید که نظریه ی بسیار نافهمیده مانده نسبتیت به هیچ وجه عزم مطلق دست نکشیده بلکه برخلاف,برای مطلق تعریفی دقیق تری اورده ونشان داده است که تا چه اندازه علم فیزیک بر وجود یک امر مطلق در جهان خارجی تکیه دارد........»

      علم ,شاید هنوز نتوانسته این واقعیت قابل انکاررا باور کند که این«امر مطلق»که علمای فیزیک اتکای علم فیزیک را بدان متکی می دانند,همان فیضی است که از فیضان رحمت,وقدرت مطلق وعلم مطلق الهی می جوشد,ودر لباس مشیت حکیمانه بر همه ی امور هستی وشعون حیات حاکمیت می یابد.وهمه ی اینها جذبه ای است که از علم مطلق وقدرت مطلق وعلم مطلق الهی می جوشدواز لباس مشیت حکیمانه برهمهی امور هستی و شوون حیات حاکمیت می یابد.وهمه ی اینها,جذبه ای از علم مطلق وقدرت مطلق,واراده لم یزل الهی,که تنها پرتوی ازان برعالم وجود تابیده است.در این جا لازم است که تلاش رهبران مذهبی وائمه دین راکه به واقعیت حقیقی حیات علمی رسیده اند ,یاد اوری کنیم وچه نیکو و زیبا خواهد بود که همه ی انسان ها ,ان انسان های والا مرتبه وبزرگوار رااسوه والگوی حرکت  استکمالی خود قرار دهند,تاعلم تنها به عنوان مشغولیت فکری  وعملی مطرح نباشد بلکه اهنگی باشد برای نیل وحیات حقیقی تکامل یابند,ورهایی از انگیزه های مفسد وتباه کننده زندگی دنیایی,همان گونه که امیر مومنان علی(ع)می فرماید:«دانش زنده کننده ی انسان ,و روشن بخش خرد,ومیراننده ی نادانی است.»

در روایت دیگری می فرماید:«دانش سبب زندگی و وسیله ی درمان است.»

      این حیات ,یک بودن حیوانی زندگی طبیعی محض بی هدف وسرگرم کننده درحال غفلت وجهالت نیست,بلکه یکی شدن تکامل است,به سوی اعتلای مقام .کرامت یافتن درحد نهایی ,وعلو مرتبه ی انسانی,واین علم,ادمی را به انجا می رساند که واقعیت حقیقی حیات را درک کند وخود را مهیا واماده ی پیشرفت در بسترچنین حرکتی مشاهده کنید,وقطعا بدان که از خود نیت ومقصد نهایی او به سوی

 افریدگار است.«مااز خداییم ومابه سوی او باز می گردیم.»

     یعنی زندگی ما وهمه ی هستی ما در مالکیت مالک اصلی وحقیقی است وحرکت وتداوم زندگی ما تنها به سوی اوست,که مطلق وکامل وجاویدان است واین اعتقادو باور ایمانی است که نفس را به ارامش واطمینان می رساند تا جاییکه از سوی رب العالمین به او خطاب می شود که :«ای نفس ارامش یافته! بازگردد به سوی پروردگارت در حالی که تو خشنود واونیز ازتو خششنود است,ودر زمره ی بندگانم  داخل شو وبه بهشتم درای.»

    دین که جدای از علم نیست ,زندگی ومرگ وجمع شدن در روز قامت را به صورت یک مسئله ی علمی یقینی وحقیقی مطرح می کند,که هیچ جای شبهه وشکی در ان نیست,همچنان که در تحقق زندگی ومرگ هیچ جای شک وشبهه ای نیست.قران کریم,قیامت رادر ردیف حیات وموت بیا ن می کند ومی فرماید: «بگو خداوند شمارا زنده کند,سپس شمارا بمیراند وبعد در روز قیامت که شکی در ان نیست شمارا گرد اورد,ولیکن بیشتر مردم نمی دانند.»

     بنابراین علم نشانه ها وعلایم وقوع این حقیقت را به طوروضوح واشکار بیان می کندواگر کسی قیامت را انکار کندنه تنها ایمان ندارد بلکه جاهل نیز هست به همین جهت ,علم وایمان اثبات کننده ی این واقعیت هستند.

ماکس پلانک نیز در موارد گوناگون کتاب خود براین حقیقت اعتراف واقرار دارد,که علم ودین از هم جدا نیستند پس هرچه را دین بیان می کند ,مورد تعیین علم است.ماکس پلانک ,در خاتمه ی کتاب خود به این حقیقت اعتراف می کند ومعتقدمی شود که باید در پی حقیقت وپیرو ان بود,نه در فکر تملک ان:«پیش از انکه به سخن خود پایان دهم,می خواهم دشوارترین مسئله را عنوان کنم وان این است:ایا میتوان گفت که مفهوم علمی ,که اکنون برای ان رنگ مطلق بودن قائلیم,روزی نخواهد امد که معلوم شود که معنای نسبی دارد,وبه امری که جنبد مطلقیت ان بیشتر است رهنمود شودبه این سوال تنها یک جواب می توان داد .پس از همه انچه گفتیم وبا در نظر گرفتن تجربه هایی که پیشرفت علمی از انها گذشته است باید این را بپذیریم که در هیچ حال نمیتوانیم اطمینلان حاصل کنیم که انچه امروز در علم مطلق است ,در همه ی زمانها مطلق بماند نه تنها این را باید قبول کنیم,بلکه این حقیقت راباید بپذیریم که هرگز پژوهنده نمی تواند به مطلق دست یابد.مطلق نماینده ی هدفی مثالی است که پیوسته در برابر ماست ,ولی به ان نمی توانیم رسید.حال ,شبیه به حال کوهنوردی است که در کوهستان بی نقشه ای سرگردان است وهرگزنمیداند که پس از قله ای که پیش روی خود داردوبه ان بالا می رود قله ی بلند تری هم هست.ارزش این سفر به منزل اخری ان نیست بلکه به خود سفر بسته است.بدین معنا که  در تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف,پیوسته تشویق وارزویی باخود داریم وباخیال اینکه به هدف وکوشش برای رسیدن به هدف نزدیک ونزدیکترمی شویم نیرومندی و شجاعت ما بیشتر میشود .طرز تصور وتفکر خودرا به حقیقت واقع نزدیک ونزدیک تر کردن هدف وکوشش هر علم است.در اینجا می توانیم گفته,گوتهوار افرایم لسینگ را به کار بریم که گفته است:«تملک حقیقت نیست که برای پژوهنده شادی می اورد؛بلکه تلاش برای رسیدن به حقیقت چنین است اگر بر جای بمانیم وارام بگیریم,زنگ می زنیم ومی پرسیم.تندرستی تنها ازراه کار کردن به دست می اید وانچه در زندگی صادق است در علم نیز صدق می کند.ما پیوسته میکوشیم تا از نسبی به مطلق برسیم.»

     اگر علم پایگاه مذهبی محکمی نداشته باشد,سرانجام نمی تواند به غایت  مطلوب خود برسد.چراکه علم یم ابزاری است برای حرکت ویک چراغی است برای روشن کردن راه بنا براین ,تا حرکتی نباشد نوری نیست وتانوری نباشدحرکتی نیست.

زندگی بهتر با شیمی

شیمی یکی ازمهم ترین علوم طبیعی است.این علم به خصوصیات وتغییروتبدیل های مواد می پردازد.علم شیمی همانند علم  فیزیک وزیست شناسی تلاش می کند,پدیده ها ورازهای طبیعت را برای استفاده ی انسان بیان دارد وبدون علم شیمی ,مجبور بودیم از بسیاری از تسهیلات و وسایل راحتی زندگی امروزی چشم پوشی نماییم.کاغذی که این کتاب بر ان چاپ شده است,اگر علم شیمی نبود ,قهوهای رنگ ولکه دار بود,در واقع بدون علم شیمی اصلا این کتاب بوجود نمی امد,زیرا که مرکب چاپ کتاب نیز محصولی از شیمی است.بسیاری از مواد غذایی را می توانیم تازه بخریم زیرا شیمی موادی را تولید میکند که از خراب وفاسد شدن انها جلوگیری می کند.شوینده ,صابون وسایر اقلام ارایشی ,اگر تولید کنندگان انها از اگاهی های شیمیایی برخوردارنبودند,بوجود نمی امدند.

       شیمی دان ها موادی رنگارنگ وبا دوام را تکوین وتولید کردند که از ابریشم مصنوعی ,نایلون یا سایر الیاف مصنوعی ایجاد شده اند.خودروها,هواپیماها,رادیوها,صفحه های موسیقی ,نوار های ضبط صوت و دستگاههای تلویزیون,بدون علم شیمی قابل تصور هم نمی بودندونیز وسایل بی شمار دیگری هم وجود دارند که در ایجاد یادگار انها علم شیمی مشارکت دارد.

شیمی با چه مواد اولیه ای سروکار دارد؟

     تمام این هارا نمی توان ازدرختان یا مزارع برداشت کرد,نه می توانبه طور مستقیم از جانوران یا فراورده های انان بدست اورد ونه میتوان باحفاری,از زمین استخراج کرد یا از هواواب تولید نمود.

پس انهااز کجامی ایند؟

     البته بدیهی است که شیمیدان ها از مواد گیاهی وحیوانی ونیز موادی که از زمین یا از هوا واب بدست می اینداستفاده میکنند.این مواد طبیعی را به مواد جدیدی تبدیل می کند-به همان موادی که انسان برای ایجاد وتولید وسایلی که قبلا به ان اشاره شد,به انها نیاز دارد.بنابراین میتوان گفت که مشغله ی اصلی علم شیمی تبدیل ودگرگونی مواد است.به این ترتیب مثلا نایلون درنهایت از هوا , ذغال واب تولید می شود؛ برخی ازمواد رنگی از دانه های روغنی سویا ,وبعضی دیگر ازذغال یا نفت زمین بدست می ایند ونیز مواد ساده ای ازقبیل شکلات یا جعبه های ساختمانی پلاستیکی کودکان,ممواد ترکیبی شیمیایی اند یکی دیگر از وظایف مهم شیمیدان این است که مواد به کاربرده  شده وترکیب انهاراتوصیف نماید.

     هنگامی که یک شیمی دان مادهی جدیدی را کشف یا تولید می کند, باید ان را چنان اصولی تشریح وبیان نماید که سایر شیمیدانها بتواننداین ماده را باز شناسایی وتولیدکنند.شیمیدان به این منظور بیان میدارد که این ماده چه رنگی دارد,ایا سبک است یا سنگین,مات یا درخشان وسخت یا نرم.علاوه بران شیمیدان باید بیان دارد که ایا این ماده ,جامد,مایع یاگازی شکل است ایا سبکتر از اب است یا سنگیترازان,به عبارت

دیگر,ایااین ماده دراب ,الکل یا سایر مایعات حل می شود,هنگامی که این ماده را حرارت می دهند چه واکنشی نشان می دهد وخیلی موارد دیگر.

 

شیمی چگونه اغاز شد؟

      انسانها مدت ها مدید پیش از انکه از علم شیمی چیزی بدانند,ازان در زندگی شان بهره می گرفتند.بدین سان که مثلا«هتیتی»های عهد باستان (انهادرمنطقه ی ترکیه ی امروزی میزیستند.)بیش ازسه هزار سال پیش,کشف کردند که چگونه میشود اهن ساخت به این طریق انها دوران اهن را افتتاح کردند.اهن در سنگ های قهوه ای رنگ مایل به قرمز وجود دارد که ان را «سنگ اهن»می نامند.برای  جدا کردن فلز ازسنگ,هتیتی هادر یک کوره باز مخلوطی از ذغال چوب و سنگ اهن را اتش زدند,در حرارتی حدود 1300درجه سانتی گراد فلز ذوب وبه صورت فولاد با ارزش ومرغوب از کوره به خارج جاری شد.به این وسیله هتیتی هابدون انکه اگاه باشند شیمی را به خدمت گرفته بودند .مصریان وسایر اقوام باستانی سواحل دریای مدیترانه در جست وجوی نقره ,طلاوسرب,قلع ومس,به حفاری می پرداختند .انها پنج هزار سال پیش می دانستند که چگونه برای ساختن مفرغ یابرنز بایستی قلع ومس را باهم دیگر ترکیب کرد(5تا15قلع,بقیه مس)اننها از مفرغ یا برنز,نیزه,شمشیر ,کلاه خود ، ناقوص، شیپور، ترازو، صندلی، جام، تابع و بسیاری اشیاء دیگر.

مس و قلع را درست با نسبت صحیح و مناسب  ترکیب کردن ، برای آنکه مفرغ یا برنز مناسب بدست ما آید آگاهی های بسیاری را درباره ی علم شیمی ایجاب می کند.

مصریان از شیمی چه می دانستند؟

مصریان باستان قادر بودند شیشه ،سفال ، سقزیا تربانتین، صابون ورنگ ها را تولید کنند.

این ها نیز مهارت شیمیایی را می طلبند.

    رنگ های شیشه ها و آجرها و سفال های نقاشی شده که در عصرجدید در حفاری های باستان شناسی بدست آمده اند،چنان شفاف ودرخشان است،که گویی همان گونه اند که هزاران سال پیش زینت بخش کاخ های فرعون های مصر بوده اند.نقاشی های مصری که ازسفال های رنگین شکل یافته اند،کشتی هایی را نشان می دهند که بادبان های آنها نوار های رنگی زیبایی برخوردارند.

برتابلوهای آجری دیگرمی توان مردان و زنانی رادر لباس های رنگارنگ مشاهده کرد.این تابلوها نیزحاکی از آنند که مصریان باستان هم، آگاهی های زیادی درباره شیمی داشته اند.

رومیان باستان قادربه ساختن سیمان بوده اند.این سیمان آنقدرخوب بود که شماری ازخیابان های رم وکانالهای آب(شبکه های آب رسانی) که دردوهزارسال پیش با سیمان ساخته شده اند هنوزهم قابل استفاده اند، تولید سیمان نیزیک فرآیند شیمیایی است.بنابراین رمیان باستان نیز قادر بودند باکمک شیمی از مواد اولیه، مواد جدیدی را تولید کنند.

     یک دانشمند وفیلسوف یونان باستان که (امپدوکلس) نام داشت ودرسال های 430تا 490 پیش ازمیلادمی زیست.چنین تدریس کرد که تمام مواد ازچهاربخش تشکیل می شوند که اوآنها را عناصر می نامید: خاک،هوا، آب و آتش.

    ازآن زمان به بعدمردم تلاش می کردند با کاربرد تناسب های ترکیبی گوناگون ازاین چهار عنصر، مواد جدیدی به وجودآورند.آنها تمام اجسام سخت و جامدبه عبارتی دیگرسنگ های معدنی، فلزات، نمک، شیشه وچوب را(هوا) بودندوتمام مایعات حتی مواد روغنی و نفتی نیز، به عنصرآب تعلق داشتند.

نام شیمی چگونه به وجود آمد؟

این انسانها بیش از هرچیز تلاش می کردند فلزهای کم بهاء ، ازقبیل قلع ،آهن و سرب را به طلا تبدیل کنند.این فکرکه فلزات کم بهاتر رابتوان به طلا تبدیل نمود، از یک یونانی دیگرعهدباستان،فیلسوف ارسطو(322 تا 384 پیش ازمیلاد) ناشی می شود.این فیلسوف نوشته بود که تمام چیزها می توانند کامل شوند.بسیاری از مردم آن زمان براین باور بودند که طلا تنها فلز(کامل) است، پس بایستی بتوان فلزات کمترکامل رابه طلا تبدیل کرد. اگر کسی می توتنست این کار رابکند در کوتاه ترین زمان ثروتمند ترین و نیرومند ترین مرد جهان می شد. زیرا سرب را در همه جا می توان یافت. اما طلا فقط در اختیارعده ی معدودی بود. تلاش ها و آزمایش هایی را که انجام می شدتا ازفلز های کم بهاء تر طلا بسازند، مردم(کیمیاگری) یا (الکمی) می نامیدند.

(ال) واژه ی عربی وعلامت معرف در این زبان است.واژه ی یونانی (کیمیا)به زبان فارسی به معنای (ریخته گری فلز)است.انسان هایی که تلاش می کردند طلا بسازند(کیمیا گران)بودند.از این واژه ها بود که بعد ها واژه های(شیمی وشیمیدان)بوجود امدند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۲
مهدی ساقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی